اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید، قدر سلامتى خود را بدانید
زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود.
اگر تاکنون از آسیب‌هاى جنگ، تنهایى در سلول زندان، عذاب شکنجه،
یا گرسنگى در امان بوده‌اید،
وضعیت شما از وضعیت ٥٠٠ میلیون نفر در دنیا بهتر است.

.

.

.



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط tannaz

 

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم

)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح(
  
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم
  
رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت
  .
.
.
 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط tannaz

 


متن آهنگ از چی بگم یــــــاس :

میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین؟ راجب چی؟ ........... باشه بشین

چشاتو باز کن،یه لحظه مال من باش،یه لحظه بیا توی حس و حال من باش . . .

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم،ازین زمونه و از دلی که تکه تکس

هر آهنگ منم مساویه ذکر یه درد،جز اینم ندارم یه فکر بهتر

از جومونگی بگم که شده سنبل رشادت،ایران براش شده مثل صندوق تجارت

پس هنرمند وطن الان کجاست؟ . . . نیست؟ ،اون تو زیر زمین میخونه چون که مجاز نیست . . .

از چی بگم برات؟

انتظار داری چه چیزی از جیب من در آد؟

 

برای خواندن ادامه متن به ادامه ی مطلب بروید

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:پسر اولی,مرد,سینه,پستان,
ارسال توسط tannaz

همه دلگیرم

 

گفتم:خدایا از همه دلگیرم ،

 


گفت:حتی از من؟


گفتم:خدایا دلم را ربودند!


گفت:پیش از من؟


گفتم:خدایا چقدر دوری!


......گفت:تو یا من؟


گفتم:خدایا تنهاترینم!


گفت:پس من؟؟

 

 

 


گفتم:خدایا کمک خواستم!


گفت:از غیر من؟


گفتم:خدایا دوستت دارم!


گفت:بیش از من؟


گفتم:خدایا انقدر نگو من!!


گفت:من توام،تو من..........            


 




تاریخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط tannaz

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

 

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!

 

 

 




تاریخ: جمعه 6 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط tannaz

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

ادامه مطلب بروید

 



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط tannaz



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط tannaz

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 47
بازدید هفته : 133
بازدید ماه : 132
بازدید کل : 56187
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1